نوشتار حاضر، به مبانی سلامت، بهداشت و پزشکی در قرآن میپردازد. نویسنده با برشمردن برخی از مبانی بهداشت و سلامت نشان داده که قرآن برای بیان جزئیات مقوله سلامت و پزشکی مردم نازل نشده است و امکان عقلی آن نیز وجود ندارد، ولی کلیات و مبانی و اصول آنها را بیان کرده است؛ زیرا این اصول و مبانی در راستای هدایت انسان است. هدایت مردم زمانی میسر است که مردم سالم و تندرست باشند. جامعهای بیمار جامعه راکد است، اما دین اسلام دین حرکت و رشد و بالندگی است، به عبارت دیگر، سلامت، در متن دین نهفته است که از برخی آیات و احادیث استفاده میتوان آن را به اثبات رساند.
در این مجموعه به برخی مبانی مانند: عدم توجه به بهداشت مساوی با مرگ تدریجی، امر به معروف در مسئله بهداشت، بدن ابزاری برای روح، میانهروی در بهداشت، رشد علوم پزشکی و عدم تسلط دشمن، بدن در تسخیر روح و... اشاره شده است.
قرآن، مبانی، بهداشت، سلامت، پزشکی.
«مبانی» در لغت به معنای «شالوده و اساس» یك چیز آمده است (راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، 1/252). مبانی همان پایههایی است که پذیرش و باور آنها مسلم انگاشته شده است و بدون پذیرش همه یا برخی از آنها، قواعد تفسیری متفاوت میشود. مبانی، همان پیش فرضهای بنیادین است (ر.ک: مؤدب، مبانی تفسیر قرآن، 40).
«پزشکی» در زبان فارسی به معنای «دانشی برای مداوای بیماران» است. (حسن عمید، فرهنگ فارسی عمید، لغتنامه دهخدا، فرهنگ بزرگ سخن، انوری، ذیل واژه پزشکی) از این تعریف استفاده میشود که این واژه برای درمان بیماریهای جسم و روح و روان نیز به کار میرود.
درمان، به معنای علاج و دارو است و به منظور رفع حالت بیماری روحی و جسمی صورت میگیرد. (لغتنامه دهخدا، ذیل واژه درمان) امروزه درمان را به دو دسته تقسیم میكنند: یكی درمان خود بیماری و دیگری درمان پیشگیرانه كه در اصطلاح بهداشت (hygiene) نامیده میشود (صانعی، پاکیزگی و بهداشت در اسلام، ص9).
«بهداشت» در لغت به معنای نگه داشتن، تندرستی و پیشگیری آمده است. (معین، فرهنگ فارسی، ذیل واژه بهداشت) در عربی با واژههای وقایة الجسم، (العین، ذیل واژه وقی: ووقاه الله وقایة بالکسر: حفظه، ومنه اللهم اجعله وقایة لمحمد(ص)) حفظ الصحة، (مجلسی، بحارالانوار،59/78) سلامةالجسم، (همان،78/175) صحةالبدن (قطبالدین راوندی، الدعوات، 81) و العافیة (ابن منظور، لسان العرب، ذیل واژه العافیه) از آن تعبیر میشود.
در اینجا به برخی از مبانی سلامت و بهداست که در قرآن مطرح شده را بیان میکنیم:
بیشتر مرگ و میرهای جهان سوم بر اثر عدم رعایت بهداشت (فردی، جمعی، مادر، محیط، کودک، تغذیه، جنسی، و...) (بهداشت برای خانواده، ص21) اتفاق میافتد. قرآن با صراحت از رفتن به سوی مرگ نهی میکند: «وَلاتُلْقُوا بِأَیدیكُمْ إِلَی التَّهْلُكَةِ» (بقره/ 195). شیخ طوسی هر عملی را که عواقبش هلاکت و نیستی باشد مصداق آیه فوق میداند (تفسیر تبیان، 2/151)؛ برای مثال، شروع به جنگی که قدرت بر دفاع نباشد (همان)، فقر زیاد (طالقانی، پرتوی از قرآن، 2/86)، احسان بیش از ظرفیت (همان)، مصداق آیه و نوعی رفتن به سوی مرگ است (بلاغی، الاء الرحمن 1/167 و مرحوم طیب، 2/361). نیز قلمرو آیه را به مورد خاصی محدود نکردهاند و تفسیری عام از آن به دست دادهاند. آیت الله مکارم شیرازی نیز عدم جواز عبور از جاده خطرناک و بدون وسائل ایمنی در هوای بد یا خوردن غذایی که به احتمال قوی آلوده به سم است از مصادیق آیه دانستهاند (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 2/36)؛ از اینرو، عدم رعایت بهداشت و بیتوجهی به سلامتی و عدم مراجعه به پزشک مساوی با حرکت به سوی مرگ تدریجی است که مصداق آیه فوق است و قرآن آن را منع کرده است.
امر به معروف در اسلام از جایگاه خاصی برخوردار است و برای آن مصداق خاصی مشخص نشده است. راغب اصفهانی مینویسد: «معروف» هر فعلی است كه خوبی آن به وسیله عقل یا شرع شناخته شود. (مفردات، ذیل واژه عرف). قرآن معروف را به خیر تفسیر میکند: «وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ یدْعُونَ إِلَی الْخَیرِ وَیأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ» (آلعمران/104)؛ «و باید از میان شما، گروهی (مردم را) به سوی نیكی دعوت كنند، و به [كار] پسندیده فرمان دهند...». امر به معروف هر چند واجب کفایی است (المیزان، 3/373)، شامل هر عمل خیری میشود. در احادیث به اصل امر به معروف تأکید فراوان شده و از جهاد فی سبیل الله برتر معرفی گردیده است (نهج البلاغه، کلمات قصار، 374) و کسانی که به امر به معروف میپردازند جانشین خدا و رسول معرفی کردهاند. (طبرسی، مجمعالبیان، 2/807). دانشمندان گذشته و حال دایره امربه معروف را محدود نگرفتهاند؛ برای مثال، ضیاء الدین محمد بن محمد معروف به ابن اخوه از محدثان شافعی مصر (648 ق/1250م) در آخر کتابش با عنوان «معالم القربة فی احوال الحسبه» به بهداشت عمومی، امور و وظایف پزشکان اشاره دارد و با استفاده از احادیث نبوی، فراگیری علوم پزشکی را واجب کفایی میداند (ابن اخوه، معالم القربه فی احوال الحسبه، ص254). وی امر به معروف در زمینه سلامت و بهداشت مردم را مورد تأکید قرار داده، مینویسد: اگر در مغازه لبنیات فروشی مگس فراوان و درب ظروف ماست و شیر باز و لباس فروشنده کثیف باشد، امر به معروف لازم است (همان).
با ملاحظه طب نبوی و طب الصادق و طب الرضا و رساله ذهبیه در مییابیم توصیههای بهداشتی معصومان(ع) ارشادی و در راستای امر به معروف و نهی از منکر بوده است؛ زیرا دعوت مردم به سلامتی بهترین معروف و خیر است.
میانهروی از مبانی بهداشت قرآنی است. واژهشناسان اسراف را تجاوز از حد در تمامی کارهای انسان (راغب، مفردات، ذیل واژه سرف) و مکارمشیرازی مصرف زیاد و زیادهروی در کمیت و کیفیت و بیهودهگرایی و اتلاف در مال (مکارم شیرازی، نمونه، 6/149) و شیخ طوسی خروج از حد وسط را اسراف مینامند (طوسی، تبیان 4/386). قرآنکریم عمل اسراف را از گناهان کبیره معرفی کرده است (غافر/43؛ آلعمران/147) و به بیش از 20 مورد از مصادیق آن را اشاره دارد؛ مانند: خوردن (انعام/141؛ اعراف/31) فسادگری (شعراء/151ـ2) اسراف در نفس (زمر/53) مصرف مال یتیم (نساء/6) قتل و قصاص (مائده/32؛ اسراء/33) همجنسگرایی (اعراف/8) فراموشی خدا (یونس/12)، مقابله با پیامبران (یس/ 18ـ19). در احادیث تأکید شده که استفاده از هر چیزی که به صلاح و سلامتی بدن باشد، اسراف نیست، بلکه اسراف زمانی است که به بدن ضرر برساند (برهان، 2/532). مکارم شیرازی از آیه «وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلا تُسْرِفُوا» (اعراف/31) رعایت تغذیه و عدم اسراف و ضررهای آن را بیان میکند. (نمونه، ذیل آیه) علامه طباطبایی ذیل «أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ» (زمر/53) اسراف بر نفس را تجاوز بر نفس میداند (طباطبایی، المیزان 17 / 278)؛ از اینرو، اسراف و زیادهروی در مسائل بهداشتی مانند شستشوی بیش از حد (وسواس) زیادهروی در مسواک زدن، زیادهروی در تغذیه، زیادهروی در مسائل جنسی و... با مبانی و اصول قرآنی یا سازگار است: «خیر الامور اوسطها» (مجلسی، بحارالانوار 69/60).
یکی از شگردهای تسلط دشمن بر مسلمانان، تسلط به بهانه فقر علمی و نیازهای اقتصادی، فرهنگی و نظامی و بهداشتی میباشد؛ زیرا از این طریق میتواند به خواستههای خود برسد. خداوند خطاب به پیامبر(ص) اشاره میکند که دشمن (یهود و نصاری) شما را ضعیف و تابع میخواهد: «وَلَنْ تَرْضی عَنْكَ الْیهُودُ وَلاَالنَّصاری حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ» (بقره/120) و در آیهای دیگر به صراحت به عدم تسلط دشمن بر مسلمانان اشاره میکند: «وَلَنْ یجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً» (نساء/141)؛ «و خداوند هرگز كافران را بر مؤمنان تسلّطی نداده است». از آنجا كه كلمه «سبیل» نكره و در سیاق نفی است و معنای عموم را میرساند، از آیه استفاده میشود كه كافران نه تنها از نظر منطق، بلكه از نظر نظامی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... بر افراد با ایمان چیره نخواهند شد؛ از اینرو، لازم است که مسلمانان در مسئله علوم بهداشتی و پزشکی به حدی برسند که راه تسلط دشمن را سد نمایند. امام خمینی(ره) در این باره میفرماید:
«اگر خطر تسلط سیاسی و اقتصادی دشمن بر حوزه اسلام تا جایی باشد که دشمن، جامعه اسلامی را به اسارت سیاسی و اقتصادی خود بکشاند و موجب سستی اسلام و مسلمانان شود و آنان را ضعیف سازد، در این صورت بر مسلمانان واجب است با وسائل آنچه شبیه دشمن دارند، از خود دفاع کنند» (امام خمینی، تحریر الوسیله، 1/445).
نکته جالب توجه آن است که حوزه بهداشت و نیازهای آن از مواردی است که زمینهساز تسلط دشمن است که نباید اجازه دهیم بر ما تسلط یابند.
یکی از اهداف نزول قرآن هدایت و تربیت معنوی بشر است: «وَهُدی لِلنَّاسِ» (انعام/91) و این هدایت بدون سلامتی بشر ممکن نیست. جامعه بیمار و مملو از مرض و عدم رعایت اصول بهداشت و سلامت نمیتواند مایه سعادت دنیایی و اخروی باشد؛ از اینرو، در اسلام شاهد احکامی هستیم که رابطه مستقیم با سلامتی اعضاء و جوارح دارد؛ مانند: وضو برای نماز، امساک از غذا در روزه، رو به قبله ایستادن، غسل، نخوردن غذاهای حرام، و... (ر. ک: اهتمام، فلسفه احکام، ج 2). قرآن با سه مقوله اخلاقی، احکام و عقاید برای بشر نازل شد و هر سه با بهداشت روان و جسم بشر رابطه دارد و نمیتوان سلامتی جسم و روان را از احکام و اخلاق جدا کرد. همان طور امام سجاد(ع) در دعای صحیفه سجادیه فرمودند: «وَارْزُقْنِی صِحَّةً فِی عِبَادَةٍ (دعای 200)؛ خدایا سلامتی را روزی من قرار ده تا بتوانم عبادتت نمایم».
با بررسی آیات الهی درمییابیم خداوند مخلوقی را که با کمک اسباب و وسایل مادی خلق کرده باشد با صیغه جمع مطرح میکند، برای مثال، درباره خلقت انسانها میفرماید: «نَحْنُ خَلَقْناكُمْ» (واقعه/57)؛ «ما شما را خلق کردیم»، در حالی که نقش پدر، مادر، تغذیه و... به عنوان وسایل و اسباب در خلقت انسان قابل انکار نیست. همچنین درباره نزول باران میفرماید: «وَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً» (مؤمنون/18)؛ «ما از آسمان آبی را نازل کردیم» قطعاً نزول باران از آسمان علاوه بر قدرت خداوند، نیازمند اسباب دیگری از قبیل خورشید، ابر، دریا، باد، و... میباشد؛ به همین سبب خداوند از خودش با صیغه جمع یاد میکند تا اشاره نماید اسباب دیگر به عنوان مأمور ویژه خدا در جهان طبیعت ایفای نقش میکنند.
امام صادق(ع) در حدیثی به فعل خدا همراه با اسباب اشاره لطیفی دارد و میفرماید: «أَبَی اللَّهُ أَنْ یجْرِی الْأَشْیاءَ إِلَّا بِالْأَسْبَابِ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَیءٍ سَبَباً؛ خدا اباء داشته و نمیپسندد كه چیزها را جاری و برقرار گرداند؛ مگر به وسیله اسباب و دستآویزها، پس برای هر چیزی سببی قرار داد» (مجلسی، بحار الأنوار، 2 / 90).
در حدیثی آمده است، زمانی که حضرت موسی(ع) بیمار شد، به پزشک مراجعه نکرد و از دارو استفاده ننمودند، بلکه شفای خود را از خدا طلب کرد. خداوند خطاب به ایشان فرمود: شفای من در پزشک و داروست. اینها اسباب شفای من هستند تا از آنها استفاده نکنی، شفایی از طرف ما نیست (همان، 81/211). کره ماه، خورشید و مخلوقات دیگر جزء اسباب الهی در سلامتی انسان هستند که هیچ کس قادر به انکار تأثیر آنها در سلامتی نیست. حتی رنگهای سبز و زرد در نشاط و روان انسان دارای تأثیر هستند؛ در نتیجه، طبیعت و جهان خلقت تأثیر مستقیم در سلامت انسان دارد و ضرورت دارد از آنها به صورت شایسته و بهینه استفاده شود.
اعضاء و جوارح انسان امانت الهی هستند. در قرآن آمده است: «أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَالْأَبْصارَ... » (یونس/31) «يا چه كسی صاحب اختيار گوش [ها] و چشمهاست؟» «ام» در آیه منقطعه است، یعنی مالکیت اعضای انسان در دست خداست و انسان امانت دار است. نیز آمده است: «بَلْ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَالْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ» (بقره/116) و «أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ وَلِساناً وَشَفَتَيْنِ... » (بلد/8 و 9). امام خمینی(ره) جراحت متنابه شخص بر بدن را حرام میداند (استفتائات امام خمینی، ج3، ص580) حتی خوردنیهایی که به بدن ضرر داشته باشد را حرام میشمرد (تحریرالوسیله، ج3، ص273) و بدن و اعضا و جوارح را امانت الهی تلقی میکنند و معتقدند انسان در سلامتی و حفظ آن کوشا باشد. (امام خمینی، جهاد با نفس یا جهاد الاکبر، ص61)
حرکت به سوی بی نهایت، یکی از دغدغه فکری بشر است.
امام صادق(ع) کسی را که دو روزش مساوی باشد مغبون و فریب خورده مینامد. (صدوق، أمالی، 668) قرآن در مسئله نظامی خواهان برتری مسلمانان در تمام زمینهها (نیروی انسانی، نظامی، اسلحه و...) میباشد: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ» (انفال/60)؛ «و هر چه در توان داريد، از نيرو و از اسبهای آماده برای (مقابله با) آن (دشمن) ان، آماده سازيد». كلمه «قوة» نه تنها وسائل جنگی و سلاحهای مدرن هر عصری را در بر میگیرد، بلكه تمام نیروها و قدرتهایی را كه به نوعی در پیروزی بر دشمن اثر دارد، شامل میشود و اعم از نیروهای مادی و معنوی است. از قدرتهای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی نیز که در مفهوم «قوة» مندرج هستند و نقش بسیار مؤثری در پیروزی بر دشمن دارد، نیز نباید غفلت كرد (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه 7/223).
در روایات اسلامی برای كلمه «قوة» تفسیرهای گوناگونی شده كه از وسعت مفهوم این كلمه حكایت میكند؛ مثلاً در بعضی از روایات میخوانیم كه پیامبر(ص) فرمود: منظور از قوة «تیر» است و در روایت دیگری آن را هر گونه از اسلحه میداند. و تفسیر عیاشی منظور از آن را شمشیر و سپر بیان شده است (حویزی، تفسیر نورالثقلین، 2/164 و 165). یكی از مصداقهای قوة در آیه آن است که مسلمانان موهای سفید را به وسیله رنگ سیاه کنند! (همان)؛ یعنی اسلام حتی رنگ موها را كه به سرباز بزرگسال چهره جوانتری میدهد تا دشمن مرعوب گردد، از نظر دور نداشته است، لذا واژه «قوه» عام است و شامل تمامی موارد از جمله علوم پزشکی و بهداشت، اقتصاد، فرهنگ، سیاست و... میشود.
خداوند یکی از اهداف خلقت را در عرصه گیتی، آزمایش بندگان میداند و بر همین مبناء بر آن مردم را به بلیات و مصائب دنیا میآزماید. قرآن در اینباره میفرماید: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَراتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرينَ» (بقره/155؛ ر.ک: ص41)؛ «و قطعاً [همه] شما را به چيزی از ترس و گرسنگی و كاهشی در ثروتها و جانها و محصولات آزمايش میكنيم و به شكيبايان مژده ده». استفاده صحیح از بدن و حفظ آن از بیماری و تلاش برای سلامتی و... یکی از امتحانهای الهی میباشد که اکثر مردم از آن غافلاند (ر. ک: طبرسی، مجمع البیان، 1 / 436).
برخی از مفسران از آیه «وَبَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَالسَّيِّئاتِ» (اعراف/168)؛ استفاده کردند که مراد از حسنات... صحت بدن است که مورد امتحان قرار گرفته میشود. (اطیب البیان، 6/19و 106) بیماری حضرت سلیمان(ع) و شفا گرفتن وی از باب امتحان بوده است (ص/ 34).
یکی از نیازهای اصلی بدن، تغذیه است و در قرآن به تغذیه توجه خاصی شده است؛ برای نمونه، چهار بار «فلینظر» آمده است که دو بار آن به کیفیت غذا (عبس/24؛ کهف/19) و یک بار آن به خلقت (طارق/5) و چهارمی به اعمال (حج/15) اشاره دارد؛ یعنی بین خلقت بشر و خوردن غذا و اعمال او رابطه مستقیمی است.
در قرآن به برخی از موارد تغذیه قسم یاد میکند (تین/1) که نشان از اهمیت آنهاست. همچنین از آیات قرآن استفاده میشود که نوع غذا در رفتار و اعمال انسان اثر دارد: «يا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَاعْمَلُوا صالِحاً إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ عَليمٌ» (مؤمنون/51) و در سورهای دیگر برخی از غذاها را رجس نامیده است: «... إِلاَّ أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنزيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ... » (انعام/ 146)؛ «جز اينكه مرداری باشد يا خونِ ريخته شده يا گوشت خوك چرا كه اين(ها) پليد است، يا (حيوانی كه) از روی نافرمانی، [به هنگام سر بريدن، نامِ] غير خدا بر آن بانگ زده شده است».
رجس به معنای پلید آمده و در مجمعالبیان از زجاج نقل شده كه رجس نام هر كار تنفرآور است (طبرسی، مجمع البیان، 4/585) در قرآن مجید چیزها و كارهایی كه با رجس توصیف شده، به قرار زیر است: خمر، قمار و بتها (مائده/90)، میته، خون و گوشت خوك (انعام/145)؛ از اینرو، تغذیه یکی از اساسیترین رکن تشکیل جسم و رابطه نزدیک با اعمال انسان دارد.
علوم پزشکی حاصل كاوشها و تجربههاى بشرى است كه در طى قرنها بر هم انباشته شده است. برخى از قضاياى علوم پزشکی به معناى قطع روانشناختى قطعىاست؛ يعنى گاهى گزاره علمى از راه مشاهده يا به وسيله قراين ديگر بديهى تلقی مىگردد؛ همچون خوردن خون كه در عصر ما بديهى شده است. همانطور كه گاهى انسان به وسيله قراين خارجى يا دلايل عقلى كه مطلب را پشتيبانى مىكند، در مورد يك گزاره علمى به قطع مىرسد.
در تفسير علمى بين علوم پزشکی قطعى و نظريههاى حدسی تفاوت گذاشته مىشود و استفاده از نوع دوم در تفسير علمى قرآن صحيح نيست؛ چرا كه نظريههاى حدسی گاهى صدها سال در حوزه علم مىماند، سپس تغيير مىكند، (همچون نظريه بطلميوسى (ptoemaos ـ قرن دوم م) در مورد اينكه زمين مركز جهان است و خورشيد و ستارگان در هفت فلك به دور آن مىچرخند. اين نظريه حدود چهارده قرن بر فكر بشر سايه افكنده بود. سپس توسط كپلر، كپرنيك و گاليله دگرگون شد و ديدگاه كنونى يعنى حركت زمين به دور خورشيد جاى آن را گرفت) پس نمىتوان تفسير قرآن را بر آنها بنا نهاد.
از ظاهر برخی از آیات استفاده می شود که علوم بسیاری از جمله پزشکی در قرآن موجود است، «وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَاناً لِكُلِّ شَيْءٍ» (نحل/ 89)، اما همه علوم بشري در ظواهر آن وجود ندارد؛ چرا كه اولاً چنين ادعایي خلاف بداهت است. و ثانیاً اگر چنین ادعایی درست باشد، میبایست یک قرآن چند صد جلدی نازل میشد. ثالثاً بررسی آیات پزشکی قرآن نشان از آن دارد که به عمده مطالب آناتومی و فیزیولوژی بدن اشاره شده است. رابعاً مفسران ذیل آیه فوق اشاره کردهاند که این آيه نيز قيد لُبي دارد؛ يعني هر چيزي كه در رابطه با هدايت بشر است، در قرآن موجود است (ر.ک: طباطبایی، المیزان، 325؛ طبرسی، مجمع البیان، 4/298؛ زمخشری، الکشاف، 2/21 و 31). بنابراين، همانطور كه گذشت، استخراج تمامی علوم بهداشت و پزشکی از قرآن صحيح نيست که برخیها چنین ادعای کردند. دیدگاه افراطی دربارة مسائل علمی قرآن ریشه در قرن پنجم دارد. ابوحامد غزالی در کتاب احیاء العلوم (1/260)، زرکشی در کتاب البرهان فی علوم القرآن (2/181)، ابوالفضل مرسی (ذهبی، التفسیر والمفسرون، 2/336ـ340) جلال الدین سیوطی در کتاب الاتقان فی علوم القرآن (2/396) طرفداران تحمیل علوم بر قرآن هستند (رضایی اصفهانی، درآمدی بر تفسیر قرآن، 292ـ302). برخی از مفسران معاصر مانند سر سید احمد خان هندی (1898 م) مؤلف تفسیر القرآن هو الهدی والفرقان و عبدالمنعم جمالی در التفسیر الفرید، عبده در المنار، رافعی، اسکندرانی، طنطاوی، احمد حنفی، عبدالرزاق نوفل طرفداران وجود همه علوم یا تحمیل برخی از علوم بر قرآن هستند (ذهبی، التفسیر والمفسرون، 2/333ـ424؛ بابایی و دیگران، روششناسی تفسیر، 367ـ373).
در آیات بسیاری به مسئله بهداشت و سلامت اشاره شده است. احکام تکلیفی اسلام نیز با سلامت انسان مرتبط است. قطعاً همان خدایی که انسان را خلق و قرآن را نازل نموده، بین این دو رابطه سازگارانه نیز برقرار کرده است.
البته برخی تعارضات ظاهری و ابتدایی بین قرآن و پزشکی ادعا یا توهم شده كه با تأمل و دقت در آیات و علوم پزشکی و بهداشت مرتبط برطرف میشود؛ لذا تعارض مستقر و حقیقی بین قرآن و علم وجود ندارد؛ به عبارت دیگر، باید یا در تفسیر خود شک نماییم یا در نظریه علمی تردید نماییم (ر.ک: رضایی اصفهانی، تعامل علوم و قرآن).
کرامت انسانی ریشه در ادیان الهی و مکاتب فلسفی دارد. «کریم» از کرم به معنای بخشش و نعمت دادن است. هر گاه خدای تعالی با این واژه وصف شود، اسمی است برای احسان و نعمت بخشیدن: «فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَريمٌ» (نمل/40) و هر گاه انسان با واژه «کرم» وصف شود، اسمی است برای اخلاق و افعال پسندیدهای كه از او ظاهر میشود تا وقتی كه اخلاق و رفتار پسندیده ظاهر نشود و به کار نمیرود (راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، 4/12).
واژه کریم در قرآن به معانی متعدد آمده است:
1. کریم به معنای بزرگوار و ارجمند که برای جبرئیل به کار رفته است (تکویر/19؛ حاقه/40)؛
2. کریم به معنای کسی که خود را بزرگوار میپندارد (دخان/ 49)؛
3. صفت پروردگار تبارک و تعالی که آمرزنده گناهان است (مؤمنون/116؛ نمل/40)؛
4. به معنای گرامی داشته شده و برتری یافته (اسراء/62 و70، فجر / 15).
کرامت انسانی عبارت است از اینکه انسانها، عزیز، شریف و ارجمندند و معیارهایی چون رنگ، نژاد، زبان، جغرافیا، طبقه اجتماعی و... در آن دخالتی ندارد. آفرینش هیچ موجودی عبث و بیهدف نیست و انسان دارای شرافت و کرامت ذاتی و شایسته خلافت الهی است.
داشتن حق حیات و سلامتی یکی از حقوق طبیعی انسان است که خداوند به بشر ارزانی داشته است. و موافق کرامت انسانی است. و هر موجودی حتی حیوانات و گیاهان نیز از حق حیات و سلامت برخوردارند.
خداوند میفرماید: «وَلَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ وَحَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَفَضَّلْناهُمْ عَلی كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً» (اسراء/70)؛ «و بيقين فرزندان آدم را گرامی داشتيم؛ و آنان را در خشكی و دريا، (بر مركبها) سوار كرديم؛ و آنان را از پاكيزهها روزی داديم؛ و ايشان را بر بسياری از كسانی كه آفريديم، كاملاً برتری داديم».
پیام آیه را میتوان در چند نکته بیان کرد:
1. انسان برتر از فرشته است، زیرا مسجود فرشتگان است.
2. توجّه انسان به مقام و كرامت خود، سبب شكر و دوری از كفران است.
3. نه تنها حضرت آدم(ع)، بلكه نسل انسان مورد كرامت و برتری و گرامیداشت است.
4. تفاوت انسان با جانداران دیگر و برتری او، بسیار زیاد است (حکیمی، الحیاة، 1/689). آیت الله مکارم شیرازی در ذیل آیه «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويمٍ» (تین/4) مینویسد: خداوند انسان را از هر نظر موزون و شایسته آفرید؛ هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی و عقلی؛ چراكه هرگونه استعدادی را در وجود او قرار داده و او را برای پیمودن قوس صعودی بسیار عظیمی آماده ساخته است تا اینکه شایستگی کرامت را یافته است (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 12 / 196).
بیماری و نقص اعضاء با کرامت و عزت انسان سازگاری ندارد. انسان سالم و تندرست میتواند با عزت و کرامت زندگی کند و عهده دار امانت الهی باشد.
از آیات قرآن استفاده میشود که انسان به زیباترین شکل و سالمترین جسم پا به عرصه طبیعت گذاشته است: «الَّذي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ» (سجده/7)؛ «وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ» (تغابن/3)؛ «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويمٍ» (تین/4)؛ «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ» (مؤمنین/14). نقص و بیماری در خلقت خداوند وجود ندارد. خلقت ابتدایی ما که توسط دستگاه خودکار الهی صورت گرفت، از نطفه که منشأ آن صلب و ترائب است تا لایههای سه گانه رحم مادر و رشد آن در رحم و تغذیه از خون مادر و تولد و استفاده از شیر مادر و... بیعیب و بینقص میباشد. هر مشکلی که برای جنین پیش میآید یا نتیجه نقص در تغذیه است یا بیماری در پدر و مادر یا اختلال در ژنتیک.
یکی دیگر از مبانی سلامت در قرآن رابطه گناه با بیماری و سلامتی است. طبیعت نیز از رفتار انسان عکس العمل نشان میدهد. خداوند میفرماید: برکات آسمان متأثر از اعمال شماست: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ وَلكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ» (اعراف/96)؛ «و اگر (بر فرض) اهل آبادیها ايمان میآوردند و خودنگهداری (و پارسايی) میكردند، حتماً بركاتی از آسمان و زمين بر آنان میگشوديم؛ وليكن (آنان حق را) تكذيب كردند؛ پس به خاطر آنچه همواره كسب میكردند، گرفتارشان كرديم».
«بركات» جمع «بركت» است. این كلمه در اصل به معنی «ثبات» و استقرار چیزی است و به هر نعمت و موهبتی كه پایدار بماند، اطلاق میگردد. (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 6/266)؛ در نتیجه، سلامتی برکت الهی است که میتواند دوام داشته باشد به شرط اینکه تقوا را در زندگی نهادینه شود.
و آیه «وَما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ» (شوری/30)؛ «و هر مصيبتی به شما رسد پس به خاطر دستاورد شماست» اکثر مفسران بیماری و ضررهای جسمی را نتیجه گناه میدانند (طبرسی، مجمع البیان، ج9، ص47).
آرامش بالاترین سرمایه بشری است که انسان هنوز به اهمیت آن پی نبرده است. قرآن در 5 آیه به عوامل آرامش بشر اشاره دارد: 1. همسر: «لِتَسْكُنُوا إِلَيْها» (روم/ 21)؛ 2. نماز: «إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ» (توبه/103)؛ 3. خدا: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد/28)؛ 4 و 5. خوابیدن در شب: «وَجَعَلْنا نَوْمَكُمْ سُباتاً» (نباء/9) در فرهنگ اسلامی خوابیدن در روز مذموم شمرده شده مگر خواب قیلوله قبل از اذان ظهر (مجلسی، بحارالانوار، 16/ 118). به علاوه، یکی از ثمرات کره ماه، آرامش بخشی و آسایشدهی به انسانها و حیوانات است، لذا نور ماه آرام بخشترین نورهاست که تمامی جانداران در سایه آن با آرامی به خواب میروند. دانشمندان اشاره دارند خواب در روز همچون خواب در شب تأثیری ندارد و حتی برای بهداشت بدن مضر است. این آرامش جسمی، آرامش روح و روان را به همراه دارد و مقدمه برای عبادت و معنویت است.
شفا بودن قرآن در آیات متعددی مطرح شده است: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ» (اسراء/82)؛ «و از قرآن، آنچه را كه آن درمان و رحمتی برای مؤمنان است، فرو میفرستيم». در آیهای دیگر، قرآن شفای دردهای سینه معرفی شده است: «وَشِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ» (یونس/ 57) «و درمانی برای آنچه در سینه هاست».
واژه «شفاء» به معنای صحت و سلامت است (سید علی اکبر قرشی، قاموس قرآن، ذیل ماده شفاء) و در مقابل آن بیماری، عیب و نقص میآید. هر فردی دارای دو بعد جسمی و روحی است. هر كدام ممكن است در معرض بیماری قرار بگیرد و بیماری در هر بُعد موجب اختلال در كارایی ابعاد دیگر انسان شود؛ لذا میتوان بیماریها را به سه نوع 1. اعتقادی، 2. روحی ـ روانی، 3ـ جسمی تقسیم كرد. قرآن هم برای درمان بیماریهای اعتقادی از قبیل شرك و كفر (ابراهیم/5 و1؛ مائده/15 و 14) و هم برای درمان بیماریهای روحی مانند: كبر، غرور، حسد، نفاق، ضعف و ترس، وابستگی كامل به مادیات، شهوت... (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 12/239) و هم بیماریهای روانی مانند کاهش اضطراب با قرائت قرآن، (ر.ك: مجموعه مقالات همایش نقش دین در بهداشت روان، 88) و کاهش افسردگی (همان، 79)، دمیدن روح امید، و دوری از یأس (یوسف/87)، قرآن (احزاب/ 3 و آلعمران /159) و نقش آن در آرامش انسان (اسراء/24 و بقره/83)، حجاب و سلامتی روانی... (نور/31؛ احزاب /59) راهکار بهداشتی بیان داشته است.
همچنین برای درمان بیماری جسمی احکامی را بیان کرده است؛
خوردن غذاهای پاك (بقره/172)، ممنوعیت غذاهای غیربهداشتی (اعراف/175)، اسراف نكردن در مصرف غذا (اعراف/31)، دوری از خوردن گوشت مردار (انعام/ 145)، گوشت خوك و خون (بقره/173)، شراب (بقره/219) و ... .
وضو، (مائده/ 6) غسل، (همان) طهارت لباس، (مدثر/ 4) پاكیزگی محیط زیست (حج / 26) و... .
ج) بهداشت مسائل جنسی
ممنوعیت آمیزش با زنان در عادت ماهیانه، (بقره/ 222)، دوری از زنا (اسراء/32)، از لواط (اعراف / 81 ـ 80) و از استمناء و... (مومنون / 7 ـ 5).
د) عسل و درمان بیماریهای جسمی (نحل / 69 ـ 68).
هـ) روزه و درمان بیماریهای جسمی (احزاب / 35).
قرائت قرآن مورد تأکید قرآن (مزمل/20) و احادیث (مجلسی، بحارالانوار، 74/ 292) است. تأثیر آوای قرآن بر كاهش دردهای جسمی بعد از عمل جراحی (ر. ك. نیکبخت نصرآبادی، استعانت از قرآن كریم در شفای جسمانی) که امروزه به عنوان یک تئوری در مجامع علمی و پزشکی مطرح است، به اثبات رسیده است.
امام علی(ع) در نهج البلاغه به شفای روح و قلب و جسم انسان به واسطه قرآن اشاره میکنند: «وَاسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَإِنَّهُ شِفَاءُ الصُّدُور؛ از نور (قرآن) شفاء و بهبودی خواهید که شفای سینه های بیمار است» (نهجالبلاغه، خطبه110). امام علی(ع) قرآن را وسیله شفاء بخش مینامد: «قرآن شفای سینه هاست» (همان، خطبه 189).
در یک تحقیق پزشکی، تجهیزات پزشکی را بر روی جمجمه تعدادی بیمار روانی مسلمان و غیر مسلمان متصل کردند آن گاه مدتی تلاوت قرآن را برای آنها پخش کردند. بعد از مدتی دستگاهای روان سنجی که به مغز آنها متصل بود، نشان داد که فشار روانی بر روی این افراد کم شده است.
در یک تحقیق علمی که در آمریکا منتشر شد، ثابت شد که تلاوت قرآن اثر شگرفی بر حالت مزاجی فرد دارد و نقش عمدهای در کاهش مشکلات و بیماریهای روانی بازی میکند. همچنین اثبات شده است که قرآن بر کاهش اضطراب تأثیر دارد. در این تحقیقات آمده است که این تأثیر ناگهانی و کاهش یک بارة مشکلات در این افراد، نتیجه جالبی بود که نظیر آن را در هیچیک از درمانهای روانی نمیتوان یافت (ر.ک: سایت ابنا).
پروفسور وان درهوون میگوید: «بررسیها نشان میدهد که قرائت منظم قرآن، از انسان در مقابل تمامی مشکلات روانی دفاع میکند و نیز نقش مهمی در معالجه بیماریهای روانی دارد. بسیاری از بیمارانی که با روش من تحت درمان قرار گرفتند، غیر مسلمان هستند و بیشتر آنها نمیتوانند به زبان عربی تکلم کنند؛ لذا ما به آنها کیفیت تلفظ صحیح لفظ جلاله «الله» را آموزش میدهیم. پس از تمرین و فراگیری این کلمه به نتایج شگفتآوری در زمینه مشکلات روانی یا فشارهای اجتماعی دست یافتیم» (نشریه خبررسانی اخبار ملل، ش 17، ص83).
در تحقیقاتی که در دانشگاه مشهد روی چند زن باردار صورت گرفته نشان داد که آوای قرآن سبب کاهش درد زایمان و کوتاهی مدت زایمان، کاهش اضطراب قبل از زایمان و تحریک تخمگذاری در زنان نابارور و... میشود (مجله اصول بهداشت روان، ش 3، 1387، مقاله تاثیر آوای قرآن).
به نظر میرسد نیازهای ضروری انسان نخستین در زمینه طب از طریق وحی الهی برطرف میشد. در روایتی آمده است:
«ان الله اهبط آدم من الجنة وعرفه علم کل شیء فکان مما عرفه النجوم والطب؛ خداوند، آدم را از بهشت فرود آورد و او را از آگاهی به همه چیز، برخوردار ساخت. نجوم و پزشکی از چیزهایی بودند که خداوند وی را از آنها آگاه کرد» (مجلسی، بحارالانوار، 1/ 35).
در برخی از روایات تصریح شده است که انبیاء نسخه بعضی از داروها را از طریق وحی به دست میآوردند. رسول الله فرمود: «نوح از ضعف بدن به درگاه خدا شکایت برد. خداوند به او وحی فرستاد که گوشت را با شیر بپز و بخور؛ چون قدرت و برکت را در آن نهادهام» (همان، 66 / 66).
بعلاوه، کلام پیامبر(ص) وحی است: «وَما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحی» (نجم/ 3ـ4) «و از روی هوی سخن نمیگويد. آن (سخن) نيست جز وحیای كه (به او) وحی میشود»؛ یعنی اگر حضرت مطلبی در زمینه طب بیان کند، به یقین کلام خداست.
معجزه حضرت عیسی(ع) از سنخ طبابت بود؛ مانند: زندهکردن مردگان، بهبود بخشیدن به کر و لال، و شفا بخشیدن به بیماریهای صعب الاعلاج همچون جذام و... (عقیقی بخشایشی، طبقات مفسران شیعه، 39).
قرآن نیز با صدها آیه که در زمینه بهداشت و پزشکی زمینه رشد محققان و دانشمندان را در حوزه طب فراهم نموده است. و توصیه های مؤكد بهداشتی و درمانی معصومان(ع) به صورت مجموعه های پزشكی و بهداشتی مدون شده است كه از آن جمله «طب النبی»، «طبالصادق» و «طلبالرضا» مشهور است. دانشمندان مسلمان نیز كتابهای زیادی پیرامون احادیث طبی نگاشته و موجب رشد و شكوفایی پزشكی در بین مسلمانان شدهاند؛ (ر.ك: دکتر غلامرضا نورمحمدی، نگارش احادیث طبی، ص110؛ مجله پژوهش حوزه، سال پنجم، 18ـ17) از اینرو، پزشکی ریشه مقدس دارد؛ زیرا متصل به وحی الهی است؛ هرچند بعدها به مرور زمان بر اثر تجارب رشد نموده است.
نباید با این بیان صریح قرآن مبنی بر اینکه قرآن همه چیز را بیان کرده است (نحل/89) مرتکب این اشتباه شد که این کتاب الهی تمامی جزئیات علوم از جمله پزشکی را ذکر کرده است، بلکه باید توجه داشت که این کتاب آسمانی کلیات و مبانی علوم را ذکر کرده است. آنچه از مبانی و اصول قرآنی در زمینه بهداشت و سلامت که در این نوشتار آمد، نشان از آن دارد که قرآن کریم توجه جدی به سلامت مردم دارد و از فحوای آیات استفاده میشود که مردم و جامعه ناسالم، از مقدمات هدایت و کمال محروم خواهند بود؛ لذا ضروری است به این اصول و مبانی در علم پزشکی و بهداشت توجه جدی شود تا آثار مثبت آن در فرد و جامعه مشهود گردد.
1. ابنمنظور، لسان العرب، قم، نشر ادب الحوزه، 1405ق.
2. اهتمام، احمد، فلسفه احکام، اصفهان، اسلام، 1344ش.
3. بابایی و همکاران، روششناسی تفسیر قرآن، قم، تهران، سمت، 1379ش.
4. بخشایشی، عبدالرحیم عقیقی، طبقات مفسران شیعه، قم، نوید اسلام، 1372ش.
5. دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1377ش.
6. ذهبی، محمد حسین، التفسیر و المفسرون، تحقیق شیخ احمد الزعبی، بیروت، دارالارقم، بیتا.
7. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، تهران، المکتبة المرتضویه، چاپ دوم، 1362ش.
8. رضایی اصفهانی، محمد علی، تعامل قرآن و علوم، قم، نشر معارف، 1390ش.
9. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، درآمدی بر تفسیر علمی قرآن، قم، انتشارات اسوه، 1375ش.
10. زرکشی، بدرالدین محمد بن عبدالله، البرهان فی علوم القرآن، بیروت، دار المعرفة، 1410ق.
11. زمخشری، محمود ابن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیجا، نشر دارالکتب العربی، 1407ق.
12. شیخ صدوق، محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، الامالی، بیروت، منشورات اعلمی، چاپ چهارم، 1362ش.
13. صانعی، سید مهدی، بهداشت روان در اسلام، قم، بوستان کتاب، 1382ش.
14. طالقانی، سید محمود، آیت الله، پرتوی از قرآن، تهران، شركت سهامی انتشار، 1348ش.
15. طباطبایی، علامه سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، انتشارات جامعة مدرسین، بیتا.
16. طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان، تهران، مكتبة الاسلامیه، 1395ق.
17. غزالی، ابو حامد، احیاء العلوم (الاحیاء)، بیروت، دارالمعرفة، 1402ق.
18. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، قم، انتشارات اسوه، بیتا.
19. قریشی، علیاکبر، قاموس اللغه، تهران، دارالكتب اسلامیه، 1375ش.
20. قطبالدین راوندی، الدعوات (سلوة الحزین)، قم، مدرسه امام مهدی(عج)، 1407ق.
21. مجلسی، علامه محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث، 1403ق.
22. معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ترجمه علی خیاط، بیجا، ذویالقربی، 1385ش.
23. معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، امیرکبیر، چاپ یازدهم، 1376ش.
24. مكارم شیرازی، ناصر و جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1364ش.
25. نیکبخت نصرآبادی، علیرضا، استعانت از قرآن کریم در شفای جسمانی، تهران، نشر قبله، 1378ش.